English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8167 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
final demand U تقاضای نهائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
final U تهایی
final U مسابقه نهایی
final U فینال
final U نهائی
final U غایی
final U قاطع
final U غایی قطعی
final U نهایی
final U پایانی
final U قطعی
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final U اخرین
final value U ارزش نهایی
final process U دستور اجرای حکم
final report U گزارش نهایی
final test U ازمایش نهائی
final term U جمله نهایی
final temperature U درجه حرارت نهایی
final position U وضعیت نهایی
final state U حالت پایانی
final price U قیمت نهائی
final price U اخرین قیمت
final result U نتیجه نهایی
final approach U مسیر نهایی فرود
final set U حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
final payment U پرداخت نهایی
final payment U پراخت نهائی
final cut U برش نهایی
final cinditions U شرایط فینال
final cinditions U شرایط پایانی
final assembly U نصب نهایی
final assembly U مونتاژ نهایی
final approach U مسیرنهایی فرود هواپیما
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
final act U قطعنامه
final act U سند نهایی
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
final award U رای قطعی
final decision U رای قطعی و نهایی
final destination U مقصد نهایی
final diameter U قطر نهایی
final measurement U اندازه گیری نهایی
final judgement U حکم نهایی
final invoice U صورت حساب نهایی
final instrument U معادل act final
final heading U سمت پرواز یا حرکت نهایی
final heading U مسیر پرواز نهایی
final goods U کالا برای مصرف نهائی
final goods U کالای نهائی
final drive U محرکه محور عقب
final drive U چرخ گرداننده نهایی شنی
final drive U گرداننده نهایی
final velocity U سرعت نهایی
quarter-final U یک چهارم نهایی
quarter final U یک چهارم نهایی
semi-final U نیمه نهایی
semi-final U نیم پایانی
semi-final U مسابقات نیم پایانی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
Cup Final U بازیفینال
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
final whistle U سوت پایان [ورزش]
final protocol U مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
final boiling point U نقطه جوش پایانی
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
final coordination line U اخرین خط هماهنگیها
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final awards judgements U احکام قطعی
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable. U بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
on demand U عندالمطالبه
demand U خواستارشدن
on demand U بنا به تقاضا
to be in demand U طالب داشتن
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
demand U نیاز
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U درخواست
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U نیاز
demand U طلب
demand U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U خواست
demand U مطالبه کردن
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تقاضا
demand U تقاضا کردن
demand U درخواست کردن
demand U مطالبه
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U درخواست مطالبه
demand U نیاز احتیاج
joint demand U تقاضای مشترک
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
inelastic demand U تقاضای بی کشش
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
information on demand U اطلاعات با تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
complementary demand U تقاضای مکمل
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
change in demand U تغییر تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
peak demand U بیشترین تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
quantity of demand U مقدار تقاضا
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
supply and demand U عرضه و تقاضا
total demand U تقاضای کل
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
aggregate demand U تقاضای کل
peak demand U حداکثر تقاضا
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار پیک
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
national demand U تقاضای ملی
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
offer and demand U عرضه و تقاضا
maximum demand U بار حداکثر
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
demand schedule U جدول تقاضا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elasticity of demand U کشش تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
excess demand U تقاضای بیش از حد
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U فزونی تقاضا
factor demand U تقاضای عوامل
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
elastic demand U حساس
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U تقاضای با کشش
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
derived demand U تقاضای مشتق شده
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
effective demand U تقاضای موثر
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand pattern U الگوی تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand factors U عوامل تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand elasticity U کشش تقاضا
demand deposit U سپرده جاری
demand deposit U سپرده دیداری
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand curve U منحنی تقاضا
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand code U رمز درخواست
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand accommodation U تعدیل درخواستها
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand note U مطالبه نامه
demand note U سفته
demand note U چک تمسک
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand for payment U تقاضای پرداخت
money demand U تقاضا برای پول
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
0معنی عبارت احکام غیرقطعی چیست؟
0However, realizing global synergies is often less an opportunity than a competitive demand.
0who designed a distributed p۲p system able to break the logjam of bits waiting to transmit movies and TV on demand
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com